معنی سریالی از رضا کریمی
حل جدول
کارگردان سریال مرده متحرک
کارگردان سریال فاکتور هشت
کارگردان فیلم انعکاس
کارگردان فیلم آدمکش
سریالی از رضا کریمی
فاکتورهشت، مرده متحرک
فاکتور هشت
فاکتور هشت، مرده متحرک
فیلمی از رضا کریمی
تگرگ و آفتاب
آدمکش، انعکاس
زیر آواز باران
انعکاس
آدمکش
لغت نامه دهخدا
کریمی. [ک َ] (حامص) کریم بودن. حالت و عمل کریم:
دگر گفت کز ما چه نیکوتر است
که بر دانش بخردان افسر است
چنین داد پاسخ که آهستگی
کریمی و رادی و شایستگی.
فردوسی.
بچشمش همان خاک و هم سیم و زر
کریمی بدو یافته زیب و فر.
فردوسی.
اندرین گیتی بفضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست.
فرخی.
می گیر و عطابخش و نکو گوی و نکو خواه
این است کریمی و طریق ادب این است.
منوچهری.
آنکه زی اهل خرد دوستی عترت او
با کریمی نسبش تا بقیامت اثرست.
ناصرخسرو.
کریمی سمرقندی
کریمی سمرقندی. [ک َ ی ِ س َ م َ ق َ] (اِخ) بهاءالدین. از شعرای سمرقند و معاصر ملک شمس الدین بود. (لباب الالباب چ نفیسی ص 505).
رضا
رضا. [رِ] (اِخ) یا رضای اصفهانی، شیخ نجیب الدین رضا. رجوع به زرگر اصفهانی شود.
معادل ابجد
1600